اندرزنامهها و وصيّتنامههاي پهلوي منسوب به پادشاهان و خردمندان و حكيمان ايران قبل از اسلام، علاوه بر پندها و حكمتهاي عامّ، حاوي نكات مهمّ و جالبي دربارة آداب حكمراني و كشورداري و حقوق و روابط متقابل شاه و مردم است كه در گذشته به طور شفاهي رايج بوده، بيشتر در اوايل دور چکیده کامل
اندرزنامهها و وصيّتنامههاي پهلوي منسوب به پادشاهان و خردمندان و حكيمان ايران قبل از اسلام، علاوه بر پندها و حكمتهاي عامّ، حاوي نكات مهمّ و جالبي دربارة آداب حكمراني و كشورداري و حقوق و روابط متقابل شاه و مردم است كه در گذشته به طور شفاهي رايج بوده، بيشتر در اوايل دورة اسلامي به كتابت درآمده و به فاصلة كوتاهي به عربي ترجمه شدهاند. اغلب ترجمههاي فارسي آن بر مبناي ترجمههاي عربي پديد آمده است. از مهمّترين اندرزنامههاي پهلوي جاويدان خرد است كه متن پهلوي آن از بين رفته، ولي متن عربي آن به همّت «ابوعلي احمدبن محمّد مسكويه» باقي مانده و بارها به فارسي ترجمه شده و تأثير گستردهاي در ادبيّات تعليمي فارسي گذاشته است. نكتة مهم دربارة اندرزنامهها اين است كه محتواي آنها بيش از آنكه متضمّن آرا و ديدگاههاي دقيق پادشاهان و حكماي قبل از اسلام باشد، حاوي منويّات خرد جمعي ايرانيان زرتشتي و مسلمان، راجع به حكومت آرماني است.
پرونده مقاله
اجتماع در پیدایش اثر هنری و ادبی صاحب نقش است؛ بررسیهای جامعهشناسانۀ ادبیات، روشهای گوناگون دارد. لوسین گلدمن، صاحب نظریۀ ساختارگرایی تکوینی، معتقد است که طبقۀ اجتماعی آفرینندۀ اثر، بر جهانبینی او تأثیر میگذارد و جهانبینی، تعیین کنندۀ ساختار اثر است. در پژوهش پیش چکیده کامل
اجتماع در پیدایش اثر هنری و ادبی صاحب نقش است؛ بررسیهای جامعهشناسانۀ ادبیات، روشهای گوناگون دارد. لوسین گلدمن، صاحب نظریۀ ساختارگرایی تکوینی، معتقد است که طبقۀ اجتماعی آفرینندۀ اثر، بر جهانبینی او تأثیر میگذارد و جهانبینی، تعیین کنندۀ ساختار اثر است. در پژوهش پیشرو، جهانبینی بهار، ایرجمیرزا، عارفقزوینی و فرخییزدی، بر این مبنا تحلیل شده و رابطۀ جهانبینی این شاعران، با ساخت و کاربرد واحد ساختار؛ یعنی ترکیب اضافهای که مضاف آن واژۀ مُشت است، تحلیل گردیده است. مُشت روزگار، مُشت محکم ایران، مُشت چکشمانند، مُشت معارف، مُشت جماعت و مُشت زر ترکیباتی است که این شاعران ساختهاند. هر شاعر، مشت (مجازاً قدرت) را متعلق به امری میداند که در جهانبینی او اهمیت دارد؛ جهانبینی شاعری که «مشتِ روزگار» را میسازد، با جهانبینی شاعری که «مشت معارف» را ساخته است، یکسان نیست. عارف قزوینی، دارای آرمانهای بزرگ برای ایران و ملت است و راه رسیدن به آن را علوم طبیعی و حاکمیت ملی میداند و لذا مشت محکم ایران و مشت معارف را میسازد. ایرجمیرزا شاهزادهای مرفه است و نهایت ارادۀ او حفظ ساختار موجود است، بنابراین بیآرمان است و بر قدرت اقتصاد واقف است و مشت زر را به کار میبرد. اما فرخییزدی با اینکه سعی دارد جانب عناصر نو را بگیرد، جهانبینی او التقاطی از عناصر سنتی و نو باقی میماند و بیشتر جاذبههای سوسیالیست در جهانبینی او حضور دارد و چنین است که مشت چکشمانند را میسازد. گسستی که در بخشهای مختلف به نظر میرسد ناشی از تفاوت جهانبینیهای شاعران است.
پرونده مقاله